ویکی ورونا، یک همسر شهوتران، میل سیری ناپذیر خود را به یک خروس سیاه بزرگ به رخ می کشد. او بدون معذرت خواهی در یک برخورد وحشیانه با یک عاشق سیاه پوست افراط می کند و شوهرش را فراموش می کند. این نمایش صریح و خام شور و شهوت، گواهی بر عطش سیری ناپذیر او است.