آفتاب به روشنی میتابید که دختری زیبا کنار استخر دراز کشید و از پرتوهای گرم روی پوستش لذت میبرد.اما همانطور که در آنجا دراز کشیده بود ناگهان متوجه مردی در همان نزدیکی شد که به او پیشنهاد استفاده از کرم ضد آفتاب را داد.پیشنهاد او را پذیرفت و بقیه اش تاریخ است!